باغچه دل من
باغچه دل من

باغچه دل من

عاشقا آمدن عید مبارک بادت.....

هوالحبیب


سلااااام

بچه که بودم اصولا از اون بچه هایی بودم که زیاد صدای مامانشونو در میارن و کلا رو اعصاب مامان بدبختن. برا همینم خیلی با دعواهای شدیدی مواجه می شدیم که البته اگر من جای مادر بزرگوارمان بودم آن بچه ........... رو (ینی دقیقا خودمونو ها) مییییییی کشتمش. البته نه دیگه به این خشنی با یکم عطوفت می کشتمش.

اون موقع ها وقتی مریض می شدیم چون بچه اروم و بی سر وصدا و خوبی می شدیم حس می کردیم که مادرمان خیلی بیشتر دوستمان دارد. کلا بیشتر دنبالمون بود و مراقبمون بود و کلی با مهربونی با هامون حرف می زدو کلی تحویلمون می گرفت و هرچی ازش می خواستیم برامون می خرید و بهمون می داد. اقا ما هم کلی حال می کردیم برا همینم وقتی خوب می شدیم بازم یجور خودمو مریض نشون می دادیم که بازهم مورد لطف و محبت بیشتر مادرمان قرار بگیریم ولی بالاخره که لو می رفتیم کاریشم نمی شد کرد......

حالا ماه رمضونا همین حسو نسبت به خدا دارم واقعا احساس می کنم خدا تو این ماه خیلی بیشتر دوسمون داره

ولی دیگه تموم شد نمی شه ادامشم داد مثل مریضیمون...


عید یک ماه بندگی تون مبارک



ایشاالله امشب قشنگترین عیدیارو از خدا بگیرین

یادتون باشه از خدای به این مهربونی و بزرگی چیز کوچیک نخواینا


انشاالله عیدی امسال هممون ظهور اقامون باشه.....

اللهم عجل لولیک الفرج


یاحق


نظرات 1 + ارسال نظر

نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد
باده خرم عید است که در ساغر شد
روز عید است، سوی میکده آیید به شکر
که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد . . .
عید سعید فطر بر شما مبارک

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.